ولی اوژنی هر دوی ما،همه ی ما یک روز خوب خواهیم شد،لبخند خواهیم زد.
یک روز از صلابت خوشحالی قهقه خواهیم زد.
یک روز پیروز خواهیم شد.یک روز موفقیتمان را جشن خواهیم گرفت.
یک روز تا طلوع خورشید بیدار خواهیم ماند.یک روز در حالی که به چشم هایت خیره شده ام لبخندت را خواهم دید.
یک روز محکم دست هایت را میگیرم.کت های بلند قهوه ای مان رو پوشیده در خیابان های مارسی قدم خواهیم زد.
یک روز با موسیقی خیابانی خواهیم خواند،بدون چتر میان بارونِ بی نهایت ،خواهیم رقصید.
روزی در کتاب فروشی ها میدویم و من برایت شکلک های خنده دار در میاورم.
روزی من تنها دلیل خنده ات میشوم و تو تنها دلیل زندگی من خواهی شد.
یک روز تو را در آغوش خواهم گرفت،از آنچه بر من گذشت میگویم.تو به من گوش خواهی کرد،شنونده ام خواهی شد.
یک روز برای همیشه کنارت خواهم ماند،تا ابد مراقبت خواهم بود.
یک روز برایم از روزت تعریف خواهی کرد و من برایت قهوه خواهم ریخت.
یک روز در کنار یکدیگر کتاب خواهیم خواند،به دنیای مورد علاقه ی مان پرواز خواهیم کرد.
یک روز نمیگذارم،نمیگذاری شب هایم تنهایی سر شود،زیر سقف آسمان به صدای ستارگان گوش خواهیم داد.
یک روز اشک هایت را با دستانم پاک خواهم کرد،یک روز،یک روز هنگام گریه سخت در آغوشت خواهم گرفت.
روزی پناهت میشوم و تو تکیه گاه من خواهی بود.
یک روز از درختی آویزان شده،بستنی های قیفی مان را لیس خواهیم زد.
یک روز تا امتداد غروب دوچرخه سواری میکنیم،روی جاده را کم خواهیم کرد.
یک روز از تو میخواهم برایم آواز بخوانی و آن روز دنیا به زیبایی صدایت ایمان خواهد آورد.
یک روز روی چمن ها دراز میکشیم آبنبات های چوبی مان را لیس زده،جمال رخسار ماه را تحسین خواهیم کرد.
یک روز با همین کفش های آلستار زرد رنگ دنیا را زیر پا خواهیم گذاشت،جواب سوالاتمان را کشف خواهیم کرد.
روزی تمام دنیا را به تو میدهم و تو دنیای من خواهی شد.
یک روز خوب خواهیم شد،لبخند خواهیم زد.یک روز..یک روز اوژنی!
من تا آن روز عاشقت خواهم بود و تو تا آن روز کنارم بمان.