۳ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است

اجباری به رها کردن،از سوی مغز،اوژنی

فکر کنم عشق شبیه توئه.

و تو نمیدونستی اجبار به رها کردن...دردی بیشتر از رها شدن داره.

من تو این اجبار‌ میسوختم.

واما کاش فراموش نمیکردی که....

من،با قلبم

به چشم‌هات قسم‌خورده بودم

اوژنی!

_fanfic Desiree

_2U.Jungkook

پخش با کیفیت

No limit in the sky That I won’t fly for ya 

حدی تو آسمون نیست که من برای تو پرواز نکنم
No amount of tears in my eyes That I won’t cry for ya, oh no 
اشکی تو چشم هام نیست که برای تو نریخته باشم
With every breath that I take I want you to share that air

with me 
با هر نفسی که میکشم میخوام که اون هوا رو با من شریک بشی 
When it comes to you 
وقتی به تو مربوط باشه
There’s no crime 

هیچ جرمی نیست
Lets take both of our souls

بیا روح هامونو بگیریم 
And intertwine 
و به هم ببافیمشون 
when it comes to you

وقتی که به تو مربوطه
Don’t be blind 

کور نباش..

Watch me

منو ببین

speak from my heart 

 که از ته قلبم صحبت میکنم 

  • ۱۷
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • آیســـ ــان
    • شنبه ۲۲ آبان ۰۰

    چالش سی روزه خودیابی

    از آنجایی که در شرف ماه جدید هستیم،دیدم چی بهتر از یه چالش سی روزه که به خوشناسی هم کمک کنه؟

    همچنین امیدوارم نظم و مسئولیت پذیریم رو هم بیشتر کنه.

    البته سابقه ام تو تموم کردن چالش های سی روزه به شدت نا به سامانه،ولیکن وقتی چالش سی روزه قبلیم رو خوندم؛از جواب هایی که داده بودم خیلی کیف کردم،خوشبختانه جوری جواب دادم که خوندنش برای خودم باعث افتخار بود.

    بنابراین یا علی گویان میرم سراغ شروع این چالش به امید اینکه هم تمومش کنم و هم مفید باشه در انتها.

  • ۲۴
  • نظرات [ ۵۶ ]
    • آیســـ ــان
    • شنبه ۱۵ آبان ۰۰

    چالش اگه من امشب مردم..

    موقتا قبل از موضوع اصلی پست..

    امروز بعد یکی دو روز اومدم تو پنل و خدا...بیشتر بزهس پست گذاشته بودن.

    نه اینکه تا قبل از اون ستاره ها خاموش بود.ولی حس به شدت مزخرفی بود که همه ی اولین دوستای وبلاگی ستاره شون خاموش بود؛خصوصا خصوصا کافه بیانی ها.

    و امروز دیدم ستاره همه شون کنار هم جم ئه.جدی جدی چشم هام ستاره ای شد.

    با اینکه هنوز استلامون نیست و همین طور خیلی های دیگه محو شدن؛حس کردم یه جرقه گرمی تو قلبم روشن شد.و خب،خوشحال شدم.

    خیلی وقت بود دلم براش تنگ شده بود و منتظر این صحنه بودم.از هرکسی که امروز پست گذاشته ممنونم:")


    و اما امروز داشتم وب گردی میکردم و یه چالش نسبتا جالب دیدم.

    زیاد توضیح طولانی نمیدم.در ادامه فقط چندتا از نمونه ها رو مینویسم.

    و شما هم تو کامنت ها ادامه بدین تا به لیست اضافه ش کنم.

    شاید مثل چالش این شکلی ای که کیدو و انولا برگزار کردن انگیزه بخش نباشه ولی جزو کارهای بی فایده دلگرم کننده ست:).

     

    اگر من امروز مردم..:

    ۱_لپ تابم رو باز کنین.همه ی راز هام رو به دنیا بگین،همه ی شعر هایی که هیچ وقت به اشتراک نذاشتم و همه آهنگ هایی که هیچ وقت نخوندم.

    ۲_برام سوگواری نکنید.من رو به یاد بیارید.ما همه شهاب سنگ هایی هستیم که از آسمون زندگی همدیگه عبور می کنیم.اگه منو دیدی،یه آرزو کن.

    ۳_بدونین که در تنهایی مردم،دقیقا همونجوری که به دنیا اومدم.

    ۴_بهش بگید که دوستش داشتم.تا آخرین لحظه؛تا آخرین نفس.

    ۵_

    ۶_

    ۷_

    ۸_

    ۹_

    ۱۰_

  • ۱۸
  • نظرات [ ۶۰ ]
    • آیســـ ــان
    • چهارشنبه ۵ آبان ۰۰
    قسم به حقارت واژه و شکوه سکوت...
    که گاهی شرح حال آدمی؛
    ممکن نیست...
    _فاطمه حیدری