تو دلم به خودم فحش میدم که از یه هفته قبل همچین مناسبت بی اهمیتی رو یادمه.

ولی با این حال صفحه رو باز می کنم.و با بی رمقی تمام براش می نویسم:

"تولدت مبارک🌌".

با تموم نا امیدی و دلسردیم،بازم منتظرم به واسطه این پیام ذوق کنه و بیاد حرف بزنیم.

ولی نه.

به صفحه خیره میشم.که روش تنها یک "مرسی" کوچیک نقش بسته.

ارزش من برات همینقدر بود؟.اوه راستی..تو حتی نمیدونی من چه ماهی به دنیا اومدم.

و تو حتی هیچ وقت سعی نکردی به من نگاه کنی‌.و تموم اعضای خانواده ام اسم تو رو میزاشتن"صمیمی ترین دوست" من.

امیدوارم با دوست های جدیدت بهت خوش بگذره:_).

به منم تنهایی خوش میگذره.جدی میگم.

از کاملا خط خوردنت تو لیست ناچیزم خوشحالم.

سعی میکنم بیشتر از این به دیوونه کردن خودم ادامه ندم؛صفحه رو می بندم و گوشی و پرت میکنم.

به هر حال..این یک ادای احترام در روز تولدش به واسطه هشت سال دوست و یا شاید هم همکلاسی بودن بود.

نه چیز دیگه.